شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -قدس
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
نام عرب که میشنوم، سخت می طپد این قلب دردمند نام عرب که میشنوم زار میزنم در سینه گوشهای به شب تار میزنم آخر کجاست آن عرب مرد آخر کجاست آنکه علی(ع) از تبارشان برخاست آنها مگر قیام محمد(ص) ندیدهاند آنها مگر زگلشن او گل نچیدهاند آنها مگر ز قدس نظر وا نمیکنند آنها چرا قدم بخاک فلسطین نمیزنند ای مردم عرب ای مردم دلیر عرب هان بپا، بپا برخیز، کو به مشت تو شمشیر؟ کو آن زره که پشت ندارد کو آن قبلهای که ز نامش پشت قبیلههای دگر میلرزید برخیز جان من به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
نام عرب که میشنوم، سخت می طپد این قلب دردمند نام عرب که میشنوم زار میزنم در سینه گوشهای به شب تار میزنم آخر کجاست آن عرب مرد آخر کجاست آنکه علی(ع) از تبارشان برخاست آنها مگر قیام محمد(ص) ندیدهاند آنها مگر زگلشن او گل نچیدهاند آنها مگر ز قدس نظر وا نمیکنند آنها چرا قدم بخاک فلسطین نمیزنند ای مردم عرب ای مردم دلیر عرب هان بپا، بپا برخیز، کو به مشت تو شمشیر؟ کو آن زره که پشت ندارد کو آن قبلهای که ز نامش پشت قبیلههای دگر میلرزید برخیز جان من به...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -می آیم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو ای غمگین خراب آباد تو ای بیزار از دنیای پست ما تو ای فرسوده دل از حرف تو ای نابرده گنج از عشق حلالت باد این مستی قبل از مرگ حلالت باد خون من که مینوشی بجام خویش نمیدانی که فردا من بسان تیشه خورشید نمیدانی که فردا من بسان آتش توفنده و مغرور نمیدانی بسان پتک آن مرد گران کاوه با قلبی زغم سرشار با عزمی گران چون سنگ چون کوهی عظیم از آهن تفتیده سرسخت می آیم....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو ای غمگین خراب آباد تو ای بیزار از دنیای پست ما تو ای فرسوده دل از حرف تو ای نابرده گنج از عشق حلالت باد این مستی قبل از مرگ حلالت باد خون من که مینوشی بجام خویش نمیدانی که فردا من بسان تیشه خورشید نمیدانی که فردا من بسان آتش توفنده و مغرور نمیدانی بسان پتک آن مرد گران کاوه با قلبی زغم سرشار با عزمی گران چون سنگ چون کوهی عظیم از آهن تفتیده سرسخت می آیم....
شهدا سال 62 -یادداشت شهید عباس بذرافشان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد عباس بذرافشان »
ای اجتماعات! هنگامیکه نفوذ ذلتزای بیگانگان و تبلیغات شیطانی آنان بر هستی معنوی و بنیاد دینداری شما رخنه میافکند، باید جوانان سالم شما که از سیمایشان فروغ ایمان میبارد، مردم را به حقایق اسلام و مسئولیتهای بزرگ توجه دهند و حس غیرت دینی را در آنان زنده نگهدارند. ای اجتماعات! هنگامیکه برای ما به مجلس سوگ مینشینید در پیشگاه خدای بزرگ مسئولید، تنها به یاد کردن روز عاشورا اکتفا کنید و شمشیر زدن و شهادتمان را شرح دهید، ما...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد عباس بذرافشان »
ای اجتماعات! هنگامیکه نفوذ ذلتزای بیگانگان و تبلیغات شیطانی آنان بر هستی معنوی و بنیاد دینداری شما رخنه میافکند، باید جوانان سالم شما که از سیمایشان فروغ ایمان میبارد، مردم را به حقایق اسلام و مسئولیتهای بزرگ توجه دهند و حس غیرت دینی را در آنان زنده نگهدارند. ای اجتماعات! هنگامیکه برای ما به مجلس سوگ مینشینید در پیشگاه خدای بزرگ مسئولید، تنها به یاد کردن روز عاشورا اکتفا کنید و شمشیر زدن و شهادتمان را شرح دهید، ما...
شهدا سال 63 -یادداشتهایی از شهید عباس مرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد عباس مرادي »
برای مادر: هر چه در کتابهای لغت گشتم کلمهای پیدا نکردم که بتواند مقام و عزت تو را آنطوری که بایدوشاید در برداشته و بزرگی تو را برساند، بیابم؛ ازاینجهت، ترا همان مادر خطاب میکنم؛ زیرا این کلمه؛ جایگاه، منزلت و قدر تو را تا عرش خدای تعالی بالا میبرد و بهخوبی میتواند معرف وجود شخصیت تو باشد. تو آن گوهر یکدانهای هستی که خداوند به افراد بشر میبخشد و زمان دیگری پس میگیرد. آنگاهکه بخشید زمین و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد عباس مرادي »
برای مادر: هر چه در کتابهای لغت گشتم کلمهای پیدا نکردم که بتواند مقام و عزت تو را آنطوری که بایدوشاید در برداشته و بزرگی تو را برساند، بیابم؛ ازاینجهت، ترا همان مادر خطاب میکنم؛ زیرا این کلمه؛ جایگاه، منزلت و قدر تو را تا عرش خدای تعالی بالا میبرد و بهخوبی میتواند معرف وجود شخصیت تو باشد. تو آن گوهر یکدانهای هستی که خداوند به افراد بشر میبخشد و زمان دیگری پس میگیرد. آنگاهکه بخشید زمین و...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پشیمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
پشیمانم از این بیگانگی با تو پریشانم، پریشانم زدست خود برای تو کنون وامانده از هر جا بسویت آمدم تنها قبولم کن گنهگارم این ننگ است برای تو گلویم خسته از فریادهای مستی دیشب دو پایم خسته از رفتن زسوی تو چو مرغ شب در این شبها بسی من ناله کردم تا که جویم راه سوی تو همه مغزم پر از افکار پوچ و هوس آلود همه برداشتم من منتظر بر قصههای تو ندای بلبل مستی شنیدن اندرون باغ منم با بلبلان همسان شوم با گفتگوی تو افق با خون...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
پشیمانم از این بیگانگی با تو پریشانم، پریشانم زدست خود برای تو کنون وامانده از هر جا بسویت آمدم تنها قبولم کن گنهگارم این ننگ است برای تو گلویم خسته از فریادهای مستی دیشب دو پایم خسته از رفتن زسوی تو چو مرغ شب در این شبها بسی من ناله کردم تا که جویم راه سوی تو همه مغزم پر از افکار پوچ و هوس آلود همه برداشتم من منتظر بر قصههای تو ندای بلبل مستی شنیدن اندرون باغ منم با بلبلان همسان شوم با گفتگوی تو افق با خون...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -بودن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -سوگند
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به غروب راستین به کویر خشک به هر آنچه هست و نیست به هر آنچه بود و هست به هر آنچه پایمال قدرت است به هر آنچه آشنای رقت است به آهوان، به همه دشتها به نوای بادها به فرار خاطرات خوب به ستیغ کوهها، به صفای درهها به امیدهای مرده در قلوب ما بخدا سوگند که برای آبیاری کویر که برای سبزی زمین خشک که برای زنده ماندن که برای خوب ماندن همه راهها باز است ما اگر بخود بجنبیم به طراوت نسیم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به غروب راستین به کویر خشک به هر آنچه هست و نیست به هر آنچه بود و هست به هر آنچه پایمال قدرت است به هر آنچه آشنای رقت است به آهوان، به همه دشتها به نوای بادها به فرار خاطرات خوب به ستیغ کوهها، به صفای درهها به امیدهای مرده در قلوب ما بخدا سوگند که برای آبیاری کویر که برای سبزی زمین خشک که برای زنده ماندن که برای خوب ماندن همه راهها باز است ما اگر بخود بجنبیم به طراوت نسیم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
شهدا سال 65 -خاطراتی از برادر شهید اکبر ربیعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او بهوسیله دوستانش به خارج از شهر نیریز میرود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری میکنند. بادلی شکسته و گریان و نالان بهوسیله خودروهای عبوری خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او بهوسیله دوستانش به خارج از شهر نیریز میرود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری میکنند. بادلی شکسته و گریان و نالان بهوسیله خودروهای عبوری خود...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید هوشنگ طهماسبی نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سالهاست که باد صباد خاطرات «هوشنگ» را در هر کوی و برزنی میافشاند تا عطر دلانگیز آن جانها را حیاتی نو بخشد. خاطرات دلاور مرد کفرستیزی که سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای کوشکک بخش آباده طشک شهرستان نیریز بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. نبودن مدرسه راهنمایی در روستا باعث شد سنگر تحصیل را رها و دوشادوش پدر مهربان خود در امور دامداری و کشاورزی فعالیت کند....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سالهاست که باد صباد خاطرات «هوشنگ» را در هر کوی و برزنی میافشاند تا عطر دلانگیز آن جانها را حیاتی نو بخشد. خاطرات دلاور مرد کفرستیزی که سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای کوشکک بخش آباده طشک شهرستان نیریز بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. نبودن مدرسه راهنمایی در روستا باعث شد سنگر تحصیل را رها و دوشادوش پدر مهربان خود در امور دامداری و کشاورزی فعالیت کند....